[go: up one dir, main page]

تمامیت ارضی؟!

د. هێرش قادری

در طول تاریخ، کشوری که ایران نام گرفته بارها و بارها از طول و عرض جغرافیایی خود را در قالب تجاوز و بخشش از دست داده و از دست خواهد داد. اینک که هنگامه ی رستاخیز کورد چه در میدان عمل و چه در متون فلسفی و اساطیری به دلیل بی عرضگی دیگران است، دشمنان ما احساس خطر کرده و علیه ما حداقل در این عبارت به توافق رسیده اند: تمامیت ارضی!
این عبارت به وضوح، حس ناسیونالیستی ایرانی ها را بیشتر از هر زمان دیگری نسبت به ما نشان می دهد و گویا از تغییر نام ژینا به مهسا که تبلوری از توسعه طلبی آنان است، باری دیگر قصد شاخ و شانه کشیدن برای مای کُرد را دارند.
از کارشناسان سیاسی نایاک و mi6 گرفته تا ملیجک های بی محتوای شبکه های منوتو و دیگر رسانه های بزک شده اما متعفن ایرانی به ائتلافی خیالی و غیردموکراتیک رسیده اند. آنان در عین پررویی دهان خود را جز به دموکراسی نمی چرخانند و در عین حال به گونه ای غیر دموکراتیک و کوروش وار عمل می کنند که جز خونریزی و یکه تازی در میدان عمل به کسی فرصت حرکت و تکلم نمی دهند اما این بار عرصه، خالی از مرد میدان نیست.
نکته خنده آور، چسپاندن عبارت تجزیه طلب به اقدامات استقلال طلبانه ی مردم و رهبران قبلی و فعلی احزاب منتسب به کورد است که راه را برای سرکوب هرگونه حرکت سیاسی در آینده ی ایران پساولایت فقیه، هموار می کند، این عبارت گویا به گونه ای انتخاب شده تا ما را برنجاند و یا حداقل بترساند و عاملی باشد تا ما در مقابل آن جبهه بگیریم و چنین انگی را تکذیب کنیم. غافل از آنکه ما با خنده ای بر لب این عبارت را می پذیریم و آن را برای خود استقلال معنا می کنیم. این ماد مقدم است که ایران مجعول کنونی را تحت نام پارس/پارت به گوشه ای انداخته و ایران هر بار تقلا می کند تا مکر (دست پیش گرفتن) اش هویدا نشود.
ایرانی به خود حق می دهد کوردستان بزرگ را جزئی از خود بداند و برای توجیه آن به تاریخ ویترینی خود دست دراز می کند تا به دیگران بفهماند که کُرد ایرانی همیشه وجود داشته و این امری طبیعی و ابدی است و هر آنکس را که بخواهد در این امر، خدشه ای وارد کند ابتدا از طریق مفاهیم و سپس از روش برخورد مستقیم به رویارویی دعوت می کند. این همان دموکراسی ای است که سلطنت طلبان ناسیونال از آن دم می زنند.
از آن خنده آورتر قرار دادن کورد زیر لوای ملت ایران به شکلی ازلی و ابدی است که هیچ مسیری برای رهایی ما از زیر این عبارت جعلی وجود ندارد و در عین حال انسان ناسیاسی همچون پهلوی نوه، با ژستی عاقلانه در اوج وقاحت دم از دموکراسی برپایه حقوق بشر می زند ولی بیرون راندن پدر توسط مردم را به کلی از یاد برده است.
اکنون دانستیم که تفکر ایرانیت چگونه در چهارچوب ایدئولوژی تشیع، سلطنت و ولایت فقیه را علیه دیگری که ما باشیم به شکلی متحجرانه گردهم می آورد تا کوردستان به مثابه مفهوم و هویت استقلال نیابد و همچون گذشته به اتنیک تقلیل یابد.

شاید برای عده ای عینیت یافتگی سیاسی برای کورد چندان در اولویت نباشد اما باید اذعان کرد که کوتاه آمدن در برابر عدم تبلور سیاسی کورد، به معنای بازگشت به ابتدای تاریخ و کنش های سیاسی و (ژیر چه پوکه) بودن است. ما بایستی این نگاه اربابانه به کورد را با این تشکل سیاسی که همان عینیت بیرونی است، نابود کنیم و به جهان بفهمانیم تصویر طبیعی از زیر مجموعه بودن کورد، زیر نام ایران مصنوعی، خنده آور و نابه جاست.

همان طور که قبلا گفتیم، اساس دولت/امپراطوری ایرانی/پارسی در خدمت منافع قوم پارسی است. راه رسیدن به آزادی و عدالت جز با عبور از روی جسدِ دولتِ ایرانی امکان پذیر نمی باشد. منافع قوم پارس به قول فوکو در نظام ادارات حکومتی، مدرسه، بیمارستان و دیگر نهادهای نظارتی تبلور یافته که اکنون مردم کُرد قصد عبور از روی آن را دارند. واگذاری این نهادها به قوم پارس همان چیزی را در اختیار ایرانیان قرار خواهد داد که در دوران پهلوی ها و آخوندها دیده اند. گذار از نظام شاهنشاهی به نظام ولایت فقیه، ماهیت حکومت ایرانی را تغییر نداده است. قوم پارس در هر دو نظام در راس حاکمیت بود، ثمره ی اولی انقلابی بود که در دوران 57 به وقوع پیوست و ثمره ی انقلاب حاضر، چیزی است که اکنون در حال وقوع است و کسی از آن خبر ندارد اما هر چه که باشد بایستی از منافع یک قوم/طبقه خاص اجتناب کند تا به فرجام نظام پهلوی ها و فقیهان دچار نشود. دولت ایرانی که دولتی تک-قومیتی و در خدمت منافع پارسی است از برای ایجاد عدالت و آزادی، تقدیری جز نابودی ندارد. این تقدیر شاید با روی کارآمدن کورد در معنا و مفهوم باشد که هم وجهه ایی جهانی دارد و هم نوع و سبک مبارزاتی متفاوتی نسبت به دیگر استان های ایران از خود به نمایش درآورده است. مبارزات مدنی که دیگر جایی برای نمایش خود نمیبینند و چیزی جز عقده گشایی نصیب عاملان خود نمی کنند بایستی جای خود را به حرکت های انقلابی بدهند.
شاید ما اولین کسانی باشیم که این انقلاب را به پایتخت نیز صادر کنیم و عامل شرمندگیِ عمیقِ لمپنان، بی دغدغگان و شکلات به دستانِ تهرانی باشیم.

اکنون ایرانیان متعصب که تمامیت ارضی را طبیعی و ازلی می دانند، بدانند که ما زین پس نیز به خود اجازه می دهیم کوردستان بزرگ را مقدم بر ایران مصنوع فعلی بدانیم و برای اثبات آن به همان تاریخی دست می یازیم که شما بارها و بارها به آن استناد کرده اید. ما از امروز به بعد به خود اجازه می دهیم که ایران را متاخر از ماد و کوردستان بزرگ بدانیم و وجود تاریخی خود را اینگونه در عرصه سیاسی امروز هویدا خواهیم کرد. کوردستان بزرگ شکلی واقعی و تاریخی تر از ایران فعلی دارد و ما به کسی اجازه نمیدهیم که از تجزیه طلبی در کوردستان سخن براند. اکنون که متاسفانه کوردستان بزرگ با سایکس-پیکو دچار تجزیه شده ما هر حرکتی را برای یکپارچه شدن دوباره کوردستان بزرگ ارج می نهیم و به همگان اعلام می کنیم باوجود اینکه ایران، جزئی از کوردستان بزرگ بوده، هم اکنون ما این اجازه را صادر می کنیم که هر کس حق دارد در زیر پرچمی زندگی کند که هویت خود را در آن می بیند و اینگونه نیز شاید ایرانیان از ما دموکراسی را دیکته و بیاموزند.
در این مسیر ایرانی دو راه بیشتر ندارد یا بایستی تن به آن دموکراسی ای بدهد که پهلوی نوه از آن یاد می کند یا برای ورود به کوردستان بزرگ و فرار از دموکراسی متوحشانه سلطنت، از هم اکنون به فکر اخذ روادید و ویزا باشد. این دموکراسی پهلوی چیزی کم از دموکراسی خمینی ندارد زیرا هردو تبلوری از ایرانیت است.
شما و نوادگان پناهنده‌ی شما را در کشور کوردستان به دلیل آلودگی هوا یا دموکراسی نادموکراتیک پهلوی ملاقات خواهیم کرد. این فرجام وکالتی است که داده اید.