[go: up one dir, main page]

پرش به محتوا

کرو

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

(کَ)

اسم

[ویرایش]
  1. کره. کری: پردة سفیدی که عنکبوت سازد و در آن تخم کند و بچه برآرد.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(کِ یا کَ)

  1. دندان فرسوده و کرم خورده.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(کِ رَ)

اسم

[ویرایش]
  1. زورق، کشتی کوچک.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین