چاق
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- پهلوی
- چاک: دکتر کزازی در مورد واژه ی " چاک" می نویسد : ( ( ریشه و معنای بنیادین چاک بر من روشن نیست. آیا ”چاک “ ریختی است از چک، در چکیدن؟ سرشکهای آب نیز، آنگاه که فرو می ریزند، فرو می شکافند و از هم می پاشند. انگار که چاق در ”چاقو ”نیز ریختی است از "چاک ": چاقو ( =چاکو ) ابزاریست که با آن چیزی را چاک می زنند و می شکافند. ) ) ( ( فکند آن تن شاهزاده به خاک به چنگال کردش کمرگاه چاک ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 243. )
صفت
[ویرایش]- فربه.
- تنومند.
- تندرست، سالم.
اسم
[ویرایش]- صحت، سلامت. ؛دماغش ~ است الف - سالم و تندرست
استعاره
[ویرایش]- ب - کار و بارش خوب
استعاره
[ویرایش]- ~ُ چله چاق و فربه.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]
|
- ایتالیایی
صفت
[ویرایش]صفت
[ویرایش]- انگلیسی
- tubby