[go: up one dir, main page]

پرش به محتوا

شیرین

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /شیرِین/

اسم

[ویرایش]

شیرین

  1. از اسامی زنانه ایرانی.

صفت نسبی

[ویرایش]
  1. منسوب به شیر، مقابلِ تلخ دارای مزه مطبوع، و گوارا.
  2. (مجاز): زیبا، خوش‌سخن، دوست‌داشتنی؛ خوشایند: ◻︎ مگر از هیئت شیرین تو می‌رفت حدیثی / نیشکر گفت کمر بسته‌ام اینک به غلامی (سعدی۳: ۹۰۰).
  3. (مجاز): عزیز: ◻︎ میازار موری که دانه‌کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است (فردوسی۲: ۱/۱۰۰).

قید

[ویرایش]
  1. (مجاز): یقینا؛ حتما: شیرین پنجاه سال داشت.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین