[go: up one dir, main page]

پرش به محتوا

زندگی کردن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /زِندگی/کردَن/

مصدر فعل لازم

[ویرایش]

زندگی‌کردن

  1. دارا بودن فعالیت‌های متعلق به موجود زنده، مانند سوخت‌وساز، رشدونمو.
  2. گذراندن عمر، بسر بردن، زندگانی کردن.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن