اتم
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فرانسوی
آوایش
[ویرایش]- /اَتُم/
اسم
[ویرایش]اَتُم (شیمی) (فیزیک)
- کوچکتر ذرّه سازنده هر عنصر شیمیایی که همه خواص آن عنصر را داشته باشد.
- کوچکترین جزء یک عنصر که خواص آن عنصر را دارا میباشد و با چشم دیده نمیشود.
صفت
[ویرایش]اَتَمّ
- تمامتر، کاملتر.
- کدام اسباب عبادت و طاعتی است که به وجه اَتَمّ و اکمل ... موجود نباشد. «جمالزاده»
کهنواژه
[ویرایش]اَتِم
- اَتُم یا اَتَمّ ممکن است در زبان معیار باستان بصورت اَتِم تلفظ شده باشد؛ اَتِم در زبان بهاری به معنی گوشت خودم است.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس