[go: up one dir, main page]

پرش به محتوا

آماده

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • پهلوی

واژه آماده: دکتر کزازی در مورد واژه ی "آماده " می نویسد : ( ( آماده که به معنی بسیجیده و ساخته است اسم مفعول است از" آمادن"، به معنی مهیا کردن. چنان می نماید که " ا"، در واژه پیشاوند است و ستاک آن ریختی از "ماده" که ریخت دیگر آن "مایه" است که در پهلوی ماتکmātag بوده است؛ بدین سان، معنی بنیادین و نخستین واژه مایه ور و مایه دار خواهد بود: هر آنکس که مایه ی انجام کاری را داشته باشد در انجام آن بسیجیده و تواناست. ) ) .

( ( یکی بدسگال و یکی ساده دل

سپهبد به هر چاره آماده دل ) )

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۳۷۵. )

آوایش

[ویرایش]
  • /آمادهِ/

صفت

[ویرایش]

آماده

  1. دارای وضع و کیفیتِ مناسب برای انجام دادن کاری یا پذیرفتن امری. حاضر، مهیّا.
    آماده را باید نشعت گرفته از فرهنگ و تمدن پادشاهی ماد تلقی نمود، آمادا، آمادای گونه‌های دیگر تلفظ این واژه هستند.

کهن واژه

[ویرایش]
  1. آماده را ممکن است در زبان معیار باستان بصورت آ - ما - دِ یا آ - مادِ فرض نمود، و استنباط کلی به مفهوم بوسیدنی، زیبا، تودل برو است.

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس